نگین و شقایق دختران نجاری تهرانی، کارآموزان آقای قلی زاده هستند؛ مردی که نزدیك ۶۰سال است در این کوچه کار می کند…
انگيزهام برای کار بيشتر شده است.
دخترها میگويند در اين مسیر، آقای قلیزاده بیشتر از هركسی از آنها حمايت كرده و به قول خودشان در حقشان پدریكرده است. آقای قلیزاده علاوه بر اينکه مالك دو تا از مغازههای اين كوچه است، معتمد و طرف مشورت خیلی از اهالی محله است.به همین خاطر هم اهالی به تصمیم او برای حمايت از دو دخترنجار احترام گذاشتند. او اساسا با جوانها سر سازگاری دارد و به همین خاطر هم با خندههای بیپايانش، به همه سوالات ما جواب داد.
میگويند شما بین دانشجوهای هنر معروف هستید.
اين دو تا آخری هایشان هستند. قبلا، هر روز صبح که می رسيدم کارگاه، می ديدم چند نفر دارند قدم میزنند و پروژه دانشگاهی دارند. اولين بار دخترخانمی بود که آمد پيشم تا برای کار دانشگاهش نمونه درست کنم. او رفت و من را به بقيه معرفی کرد، از آن به بعد دانشجوها هر روز می آيند اينجا؛ بچه های خوبی هستند. حواسم بهشان هست. به آنها می گويم لازم نيست برای خريد الوار تا جاده قم برويد. همه تان بياييد اينجا.
وقتی نگین و شقايق به شما گفتند میخواهند اين كار را شروع كنند،تعجب نکرديد؟
من از قبل با آنها آشنا بودم. احساس میکردم که ذوق اين کار را دارند. به همين خاطر خواستم کمکشان کنم. البته امسال را گذاشته ام برای اينکه بهشان کمك حقيقی کنم. اينها اول بايد از لحاظ مالی کمی رو بيايند. بايد بلد باشند پول را از دست خلق الله بگيرند (میخندد). الان من با شرايطشان آشنا شده ام. حواسم هست برايشان کارهايی باب سليقه ای که دارند، پيدا کنم.
ازشان راضی هستید؟
بله. بله. کارشان خوب است. اخلاقشان خوب است. همه چيزشان درست است.
توی اين مدت كسی از شما ايراد نگرفت كه چرا مغازه را به آنها اجاره دادهايد؟
ايراد که نه اما همه همسايه ها تعجب می کردند. خانمی در اين آژانس نزديك ما کار می کند. او هم تعجب کرده بود. اول فکرمی کرد مرد هستند. البته برای کارهای سخت به آنها می گويم نمی خواهد انجام بدهيد. خودم انجام می دهم. اما از روزی که آمدند، خودم هم تشويق شده ام. وقتی می بينم اينها سمباده می زنند، به خودم می گويم من بايد 10برابر سمباده بزنم. اينها باعث شده اند مغازه من هم پاکسازی بشود؛ مثل مهمانی هستند که باعث میشود آدم خانه اش را آب و جارو کند، شروع کردم به استفاده از چوبهايی که مازاد بودند و آنجا نگه می داشتم. باز هم آنجا را برايشان خلوت تر می کنم.